Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (1618 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Wie weit? U چقدر فاصله [دارد] ؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inwiefern <adv.> U چقدر
wie immer U هر چقدر
Wieviel hast du ausgegeben? U تو چقدر خرج کردی؟
Wie viel pro Stunde? U ساعتی چقدر [قیمتش است] ؟
Wieviel kostet das? U قیمت این چقدر است؟
Wieviel U چقدر [سبک نوشته قدیمی]
Wie lange ist die Wartezeit? U تاخیر چقدر طول می کشد؟
Was ist der Tarif um das Telefon zu benutzen? U نرخ استفاده از تلفن چقدر است؟
Was kostet der Spaß? U چقدر خرج روی دستم می افتد؟
Was soll der Spaß denn kosten? U چقدر خرج روی دستم می افتد؟
Wie viel muss ich löhnen? U چقدر خرج روی دستم می افتد؟
Was ist der Tarif um das Internet zu benutzen? U نرخ استفاده از اینترنت چقدر است؟
Wie viel kostet es zum Flughafen? U نرخ [تاکسی] به فرودگاه چقدر است؟
Wie viel kostet eine Fahrkarte nach Kassel? U یک بلیط به کاسل چقدر قیمتش است؟
wie hoch ist mein Konto belastbar? U چقدر بیش از اعتبار می توانم از حسابم بردارم؟
Wieviel kostet ein Brief nach Iran? U قیمت [فرستادن ] بک نامه به ایران چقدر است؟
Wie viel kostet ihr günstigstes Zimmer? U قیمت ارزانترین اتاق شما چقدر است؟
Wie viel kostet ein Zimmer für zwei Personen? U بهای یک اتاق برای دو نفر چقدر است؟
um zu sehen, aus welchem Holz er geschnitzt ist <idiom> U تا ببینیم او [مرد] چقدر توانایی [تحمل] دارد
Wie viel für eine Stunde Stadtbesichtigung? U چقدر [می گیرید] برای یک ساعت گردش شهر؟
Ich kannte das Tempolimit nicht. U من نمی دانستم بالاترین اندازه سرعت چقدر است.
Weißt du noch, wie arm wir damals waren? U آیا هنوز یادت میاد، که چقدر فقیر بودیم.
Ich weiß immer noch nicht so genau, wie gut du wirklich bist. U من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
Wie viel pro Stunde [halben Tag,Tag, Woche] ? U ساعتی [نصف روز. روزانه. هفته ای] چقدر قیمتش است؟
Wir versuchen festzustellen, wie gut das System funktioniert. U ما سعی می کنیم بسنجیم که این دستگاه چقدر خوب کار می کند.
das Maul aufreißen <idiom> U چیزهایی را بگویند که به مردم نباید گفت [مثال چقدر پول درمی آورد ماهانه]
Verrückter Verkehr, nicht? U چقدر وضع ترافیک بد است. درست است؟
Entfernung {f} U فاصله
Distanz {f} U فاصله
Abstand {m} U فاصله [دوری]
Zeitraum {m} U فاصله زمان
Ferne {f} U فاصله دور
Intervall {n} U فاصله [ریاضی]
Zeitabschnitt {m} U فاصله زمان
Zeitspanne {f} U فاصله زمان
räumliche Informationen U اطلاعات فضایی [فاصله ای]
Brennweite {f} U فاصله کانونی [فیزیک]
Abstrich {m} U خط فاصله به طرف پایین
Erdferne {f} U دورترین فاصله از زمین
abwesend <adv.> U دور [فاصله دار] [بیرون]
Abstand {m} zwischen zwei Punkten U فاصله دو نقطه [ریاضی] [فیزیک]
Offenes Intervall {n} U فاصله نا محدود [بی کران] [ریاضی]
abgeschlossenes Intervall {n} U فاصله محدود [کراندار] [ریاضی]
außer [Dativ] <prep.> U بیرون از [فضایی یا فاصله ای] [امکانات]
weg <adv.> U دور [فاصله دار] [بیرون]
fort <adv.> U دور [فاصله دار] [بیرون]
entfernt <adv.> U دور [فاصله دار] [بیرون]
dicht [eng] beieinander liegende Drähte U سیم های با فاصله نزدیک به هم
etwas [Akkusativ] ein bisschen weiter auseinanderstellen [voneinander aufstellen] U چیزهایی را کمی دورترازهم فاصله دادن
etwas [Akkusativ] in einem bestimmten Abstand [voneinander] aufstellen [anordnen] U چیزهایی را در فاصله مشخص از هم قرار دادن
einen Buchstaben unterschneiden U فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
Bildweite {f} U فاصله تصویر تا مرکز کانون [فیزیک]
Trennfuge {f} U فاصله [بین حروف] [فناوری چاپ]
Spatium {n} U فاصله [بین حروف] [فناوری چاپ]
Er nahm Abstand von dem schnell vorbeifahrenden Zug. U او [مرد] از قطاری که تند می گذشت فاصله گرفت.
Sie sind altersmäßig nicht weit auseinander. U آنها از نظر سنی خیلی با هم فاصله ندارند.
Berme {f} U فاصله میان خاکریز و گود خاک برداری
in gleichen Abständen angeordnete Pflanzen U گیاهان با فاصله به طور مساوی مرتب شده
automatisches Unterschneiden {n} U کاهش [و تنظیم ] خودکار فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
Unterbrechung {f} U گودی [ شکاف] [فاصله جای خالی] [زمین شناسی ]
unterschneiden U کاهش دادن [و تنظیم کردن ] فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
Buchstaben [Text] sperren U فاصله گذاری [بین حروف را بیشتر کردن] [رایانه شناسی ] [چاپ]
gesperrt setzen U فاصله گذاری [بین حروف را بیشتر کردن] [رایانه شناسی ] [چاپ]
Die Pfosten sollten etwa einen Meter voneinander entfernt [im Abstand von einem Meter] aufgestellt werden. U تیرها [میله ها] باید حدود یک متر فاصله ازهم قرار داشته باشند.
Stell die Stühle weit genug auseinander, dass sich die Leute gut bewegen können. U فاصله صندلی ها را به اندازه کافی از هم جدا بگذار که مردم بتوانند به راحتی تکان بخورند.
Breitspurbahn {f} U فاصله بین دو خط راه آهن [معیار بین المللی]
Verzögerungszeit {f} U زمان تاخیر [تاخیر در سرعت و فاصله] [کندی] [تاخیر در انتقال] [الکترونیک] [مهندسی برق]
Pause {f} U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر [دوره حکومت موقتی]
Unterbrechung {f} U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر [دوره حکومت موقتی]
Recent search history Forum search
2Wie gut sprichst du Deutsch ?
3چقدر فارسى بلدى؟
3چقدر فارسى بلدى؟
3چقدر فارسى بلدى؟
0چقدر بد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com